جمعه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۹۴

تلاشی ناموفق برای دیدار خواهرم زینب در بغداد





نه! من مزدور وزارت اطلاعات نیستم!

برای دومین بار رفته بودم خواهرم را ببینم. همان خواهری که هرگز ندیده ام! اما بدون هیچ نتیجه ای بازگشتم و اینک در برابر اطلاعیه ای هستم که مجاهدین در آن مرا مزدور وزارت اطلاعات معرفی کرده و تلاش کرده اند، سفر مرا توطئه ای بر علیه نفراتی که در لیبرتی هستند، وانمود کنند! نمیدانستم که عشق دیدار یک خواهر می تواند برایم چنین دردسرهایی را بدنبال بیاورد!
بگذارید خودم را معرفی کنم: 

من آذر (مونا) حسین نژاد 33ساله هستم که به همراه همسرم در تهران زندگی میکنم. خواهر بزرگترم " زینب" که هرگز او را ندیده ام، ساکن کمپ لیبرتی در عراق است. مادر شهیدم " فریده کریم زاده" 33 سال پیش در حالی که طفلی بیش نبودم برای نجات جانش ناچار شد مرا از آغوشش جدا کند و به مادربزرگ بسپارد و خود از مسیری بس پرخطر به همراه پدر و خواهر بزرگترم زینب از ایران خارج شود. و من هرگز نه مادرم را دیدم و نه خواهر بزرگترم زینب را که همیشه آرزوی دیدارشان بر دلم مانده است! مادرم رفت و من هرگز نتوانستم تصویری از او داشته باشم. ولی زینب هنوز آنجا است ولی نمیدانم چرا مرا از دیدارش محروم کرده اند!؟ باور ندارم که او نمیخواهد مرا ببیند! مگر میشود برای آزادی مردم جنگید و از دیدن خواهر کوچکتر خود دوری کرد!؟ برایم نه باور کردنی و نه قابل قبول است! 

از اعضای خانواده من سه نفر شهید شده اند. مادرم " فریده کریم زاده" و عموهایم " محمود و محرم حسین نژاد"... سالها شاهد اشکهای مادر بزرگ و پدر بزرگم در سوگ آنها بوده ام. امروز من بازمانده آنها هستم . در ایران به همین خاطر همیشه به انواع مختلف تحت فشار بوده ام و در آنطرف مجاهدین نیز مرا بجرم تلاش برای دیدن تنها خواهرم در کمپ لیبرتی " مزدور وزارت اطلاعات و نیروی قدس " ! خطاب می کنند و عکس مرا که در پشت درب لیبرتی به انتظار دیدن خواهرم ایستاده ام، منتشر می کنند! گویی که خطای بزرگی مرتکب شده ام! میدانم که روح این شهدای راه آزادی در قبر از چنین برخوردهایی می لرزد. 
تمام ماجرا این است : سه سال پیش به عراق رفته بودم تا پدرم را که از مجاهدین جدا شده بود برای اولین بار ببینم. در همانزمان تلاش کردم تا از طریق کمیساریا و صلیب سرخ موفق به دیدار خواهرم زینب نیز شوم ولی مجاهدین به هیچوجه نپذیرفتند که این دیدار انجام شود. مسئولین مجاهدین به کمیساریا گفته بودند، زینب مریض است و نمیتواند خواهرش را ببیند! نامه ای همراه با چند هدیه از طریق صلیب سرخ برای زینب دادم، ولی ماموران عراقی به من بازگرداندند و قبول نکردند که به دست خواهرم برسانند! آخرین روزی که در بغداد بودم با وجود تمام مشکلاتی که از هر طرف سر راهم بود، توانستم به کمپ لیبرتی بروم و باز هم برای دیدن زینب تلاش کنم. اما دو نفر از مسئولین مجاهدین آمدند نزدیک ماشینی که در آن بودم و در پاسخ درخواست من شروع کردند از پدرم بدی گفتن و اینکه پدرت بر علیه مجاهدین مطلب نوشته است و ... و در نهایت در حالیکه که اشک میریختم بدون اینکه موفق به دیدار خواهرم شوم به تهران بازگشتم! ولی به احترام خواهرم در مورد این مسئله سکوت کردم تا اینکه همین چند ماه پیش مجاهدین بعد از گذشت سه سال نامه ای از خواهرم زینب منتشر کردند که به این ماجرا اشاره کرده بود و نوشته بود که بعد از رفتن من از کمپ برای دیدار من آمده ولی چون من رفته بودم موفق به دیدارم نشده است! 

همین نوشته خواهرم باعث شد که من دوباره برای رفتن به کمپ لیبرتی و دیدار او تلاش کنم. سه ماه بعد از انتشار نامه خواهرم زینب و با این امید که اینبار موفق به دیدار او شوم، دو هفته پیش با همسرم به دیدار او شتافتم. به همسرم گفته بودم که اگر حتی شرط مجاهدین اینطور که خودشان می گویند این باشد که من به داخل کمپ بروم و با زینب دیدار کنم ، اینکار را انجام دهم و چند روزی در کمپ لیبرتی با زینب بمانم. چون در اطلاعیه های مجاهدین خوانده بودم که شرط دیدار این است که اجازه دهند خانواده ها به داخل کمپ بروند. 
در طی تماسم با کمیساریا و وزارت حقوق بشر عراق، متوجه شدم که پیش از من، 5 نفر از دیگر خانواده ها، پی گیر دیدار با اعضای خانواده شان در لیبرتی بوده اند و قرار است به لیبرتی بروند. من و همسرم را نیز به همراه آنها به لیبرتی بردند.

طی دو هفته ای که در بغداد بودیم، دو بار توانستیم با دو نفر از مسئولین وزارت حقوق بشر عراق به کمپ لیبرتی برویم و در برابر اصرار مسئولین یونامی و وزارت حقوق بشر، مجاهدین گفتند که خواهرم مایل نیست مرا ببیند!!
در نهایت من و همسرم ناچار شدیم دوباره بدون اینکه موفق به دیدار با زینب شویم به تهران بازگردیم. در حالیکه خانواده های دیگر هنوز در بغداد مانده اند.
دیشب متوجه شدم که مجاهدین اطلاعیه ای منتشر کرده اند با عنوان : «انتقال يك گروه از مزدوران اطلاعات و نيروي قدس براي دومين هفته متوالي به ليبرتي تحت عنوان خانواده مجاهدين توسط سفارت رژيم ملايان و ماموران كميته سركوب»!!

در متن این اطلاعیه، اکثر خانواده هایی که به لیبرتی آمده اند را به نسبت داشتن با ما ربط داده اند!! در حالیکه از خانواده ما فقط و فقط من و همسرم برای دیدار با زینب به بغداد رفته بودیم!و بقیه خانواده هایی که برای دیدار نفراتشان به کمپ لیبرتی آمده بودند را نه ما تا بحال دیده بودیم و نه از قبل می شناختیم! در متن اطلاعیه آمده:
" بيشتر افراد گروهي كه روز گذشته به ليبرتي منتقل شدند وابستگان يك مامور شناخته شده اطلاعات بنام قربانعلي حسين نژاد بودند و شامل آذر (مونا) حسين نژاد و همسرش محمد فرجيان، الناز حسين نژاد و زن ديگري از بستگان آنها مي شدند»!!!
از طرفی عکس هایی از من و همسرم در مقابل کمپ لیبرتی گرفته اند و انتشار داده اند که گویا تلاش برای دیدن یک خواهر جرم بزرگی است!! این عکس ها زمانی است که ما همراه مسئولین یونامی و حقوق بشر عراق در حال متقاعد کردن مسئولین مجاهدین هستیم که بگذارند ما اعضای خانواده مان را ببینیم. که معلوم نیست چرا مجاهدین عکس های آنها را حذف کرده و فقط عکس خانواده ها را در انتظار دیدار عزیزانشان منتشر کرده اند!؟

حرف آخر من رو به خانم رجوی است : اگر از من "مونا حسین نژاد" مدرکی مبنی بر اینکه با وزارت اطلاعات همکاری می کنم دارید؟ آنرا منتشر کنید. در غیر اینصورت، بگذارید من خواهری که بیش از سه دهه است در انتظار دیدنش هستم را برای اولین بار در زندگی ام ببینم! در ایران خانواده هایی که فرزندانشان بناحق زندانی هستند موفق به دیدار آنها در زندان می شوند! چگونه است که من بعد از اینهمه سال با همه تلاشهایم نتوانسته ام خواهرم را ببینم!؟ این درخواست بزرگی نیست!

مونا (آذر) حسین نژاد
3 اردیبهشت 1394- 23 آوریل 2015


7 commentaires
Commentaires
Anahita Tanha
مونا خانوم به کی اجازه دادن که به شما اجازه بدن!؟ خط قرمز اینا خانواده ها هستن وگرنه با کمپین اینهمه دشمنی نمی کردن.
24 avril 2015, 14:51
J’aimeAfficher plus de réactions

7
Atefeh Eghbal
مونای عزیز، متاسفم که موفق به دیدار خواهرتان نشدید. راستش من هم نمیدانم که چرا از دیدار دو خواهر جلوگیری میکنند! و همه درخواست های دیدار را به وزارت اطلاعات می چسبانند!؟ واقعا باید متاسف بود که ساختار یک سیستم باید چقدر ضعیف باشد که از دیدار دو خواهر هراس داشته باشد! فقط میتوانم بگویم متاسفم!
24 avril 2015, 17:54
J’aimeAfficher plus de réactions

6
24 avril 2015, 18:01
J’aimeAfficher plus de réactions

1
Efat Eghbal
مونای عزیز ، دلم گرفت از دلنوشته ات . نمی دانم تا به کی این نوع برخوردها ادامه خواهد داشت ، هر وقت داستان شما و زینب را می خوانم قیافه معصوم شادروان طیبه در مقابل چشمانم حضور دارد ، بگذار هر چه در چنته دارند بیرون بریزند ، بگذار مزدور اطلاعات خطابت کنند و ازصفحات افرادی سست اراده استفاده کرده و عکس تو رو که برای دیدن خواهرت رفتی منتشر کنند ، اما تو ذره ای از حق خودت برای دیدار تنها خواهرت کوتاه نیا و هر چه در توان داری استفاده کن ، عاقبت جوینده یابنده است ، مطمئن باش
24 avril 2015, 22:51
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Mona Hossein Nezhad
از شما خواهران اقبال مهربان و ابراز همدردی تان بسیار ممنونم.. نوشته ها و حمایت شما عزیزان باعث دلگرمی من است و ممنونم که همیشه بهم امید می دهید. مطمئن باشید کوتاه نخواهم آمد و ناامید نخواهم شد.
گاهی از حمله ی یک گربه،
قفس می شکند،

تا تو پرواز کنی،
راهی صحرا بشوی...
گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست،
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی...
گاهی از چاه قرار است به زندان بروی،
آخر قصه هم آغوش زلیخا بشوی.
24 avril 2015, 23:07
J’aimeAfficher plus de réactions

2
Efat Eghbal
به به درود
24 avril 2015, 23:09
J’aimeAfficher plus de réactions

1
Efat Eghbal
بیش از بیست سال پیش ، تاریخ دقیق را نمی دانم کمی بعد از رژه مثلا ارتش آزادیبخش شان ، مادری از تهران برای دیدار فرزندش خودش را بفرانسه رسانده بود ، به هر دری زد تا بتواند فرزندش را ببیند ، اما موفق نشد . در نهایت مادر دردمند با چشمانی اشکبار بایران رفت ، ، هنگام خداحافظی دستانش را به آسمان بلند کرد و گفت خواهید دید اینها موفق نخواهند شد ! من از ایران می آیم ، خانواده هایی که در حسرت دیدار فرزندانشان می سوزند و یا پدر و مادرانی که در حسرت دیدار فرزندانشان چشم از جهان بر بستند ، آه ما پدر و مادر ها دامنشان را خواهد گرفت و خواهید که موفق نخواهند شد ، البته که من آنموقع خشمگین شدم و بر خوردم مناسب نبود ، آخر فکر می کردم که خون شهیدانمان ، رنج اسیرانمان ، در آنها گره می خورد ، اما امروز همانطور که عاطفه گفت فقط متاسفم !!!
24 avril 2015, 23:20Modifié
J’aimeAfficher plus de réactions

4


  1. خجالت اور است، مجاهدین به سیم اخر زده اند و هفتاد میلیون ایرانی را مزدور وزارت اطلاعات مینامند!! اگر همه مزدور هستند دیگر جائی برای مبارزه نیست! مبارزه دیگر معنائی ندارد. مبارزه برای کی؟ برای چی؟ خانم رجوی برای چی و کی خودت و ۳۰۰۰ نفر دیگر را علاف کرده ای؟ مردمی که از نظر تو همه بی غیرت و مزدورند دیگر چه کشکی چه مبارزه ای. خانم رجوی شرم کنید اگر معنی و مفهوم شرم را میدانید. جز تاسف دیگر چیزی نمانده است
  2. بانو اقبال.پدر این خانم مستقیم با اطلاعات همکاری میکند خود این خانم و شوهرش در ایران دارند زندگی میکنند شما فکر نمی کنید این خانم بازیچه اطلاعات است و اگر هم اطلاعاتی نیست و شما حتی ناخواسته دارید اب در اسیاب خامنه ای میریزید واقعا خجالت دارد
    ل. م
  3. میشود لطف کنید این خانم و شوهرش چگونه اجازه ورود به عراق و رفتن به لیبرتی را گرفته‌اند ؟ در حالیکه برای رفتن به انجا باید از نیروهای امنیتی اجازه داشت.
    جعفر کاظمی و بابایی را به جرم دیدار از فرزندانشان در لیبرتی اعدام میکنند ولی این خانم صاف صاف چند بار به انجا میرود و اطلاعیه هم میدهد که من انجا رفتم.

    پرسنده
  4. این خانم با عکسی که ضمیمه نوشته خود کرده است، چه پیامی را می خواهد منتقل کند؟ جز این است که می خواهد دل خواهر بزرگش را بسوزاند که سنش از سی گذشته است و شوهر نکرده و ایشان لبخند بلب و دست در گردن و بقول آخوندها در حال «معانقه» با شوهرش، با لبخندی که از آن احساس خوشبختی و بی دردی آبشار گونه سرازیر است و آفتابگونه در حال پرتو افکنی؟ با این تصور که شاید روی خواهرش تاثیر بگذارد و شرایط ماندن با مجاهدین برایش غیر قابل تحمل تر شود؟ تابعد چه بشود؟ او هم همانکای را بکند که پدرش کرد؟ این که تصور باطلی است آدمی مثل زینب و سپری کردن بهترین سالهای عمرش در سخت ترین شرایط، با هرانگیزه دیگری ممکن است از مجاهدین جدا شود، اما نه با آنچه که نوییسنده این یادداشت با آن عکس 
    بی ربط می خواسته برانگیزد. به هرحال اگر نخواهیم این کار ناشی از بلاهت و شعور کم کسی که در آن عکس هستند و نویسنده یادداشت بدانیم، آن وقت به این نتیجه می رسیم که آنها خط دهنده هایی داشته اند که به هر روشی برای خرد کردن مجاهدین (که البته خطاهای فاجعه بار زیادی از رهبری غیرقابل دفاعشان سرزده)متوسل می شوند، حتی کشتار مجاهدین بی سلاح با مسلسل های دارای صدا خفه کن، آنگونه که در 10 شهریور 92 رخ داد.
    انصاف دوست
  5. مجاهدین به هیچ عنوان دوست ندارند کسی با دنیای خارج از انها ارتباط بگیرد. تمام تلاش رهبری مجاهدین در انست که همان ذهنیت سال شصت بر افکار اعضا باقی بماند!! انها از اگاه شدن اسیران لیبرتی هراس دارند
  6. داوود خودت معنی شرم را میدانی چیه؟

    دیوید
  7. برادر لام میم و سایر برادرها و خواهرهای گرام
    اولاً این فرمایش که «پدر این خانم مستقیم با اطلاعات همکاری میکند»، فتوای مرجعی مرده است و تقلید از مرجع مرده جایز نیست.
    این دروغها فقط برای شما قابل قبول است و برای دیگران پشیزی ارزش ندارد.
    ثانیاً خواهری که تا کنون در تمام عمر خود، خواهرش را ندیده و تشکیلات ارتجاع مغلوب، مانع این دیدار است چه ربطی به پدرش دارد که چنین است یا چنان است؟
    ثالثاً برخلاف القائات تشکیلات خادم به رژیم کنونی، «این خانم بازیچه اطلاعات» نیست
    و کسانیکه این دروغها را رواج می دهند عملاً آب در اسیاب ارتجاع غالب می‌ریزید. کما اینکه ریخته اند.
    فرود
  8. درود بر خواهرم زینب و شرف و عزتش که مانند شیر در مقابل توطئه های رژیم خامنه ای کثیف و مزدورانش میایستد خواهرم پیروزی از مال ماست مال حق است مال مجاهدان و مردم ایران است درود بر تو باد ای شیر دختر مجاهد
    ایرانی
  9. جنگی است مبان حق و باطل میان مجاهد و مرتجع میان اطلاعات خامنه ای و مجاهد اشرفی میان شیر بیشه غیرت مسعود و شغال مرتجع شیخ علی خامنه بجنگ تا بجنگیم
  10. این هم برای زینب شیر مجاهد

    « مَر جنگه مَر جنگه خدا دونه جنگ تفنگه – مر اوو بی، مر اوو بی، خدا دونه جنگ برنو بی»

    مگر جنگه (خدا می داند) جنگ تفنگه؛ مگر آب بود (سهل بود) خدا می داند جنگ ِ «برنو» بود

    « شاد اِوی آقا اَوول خدا دونه جومه گرامی – تا صد سال دال بخوره خدا دونه لاش ِ نظامی»

    شاد آمد ابوالقاسم خان (خدا می داند) جامه اش عزیز است؛ تا صد سال عقاب ها لاشه های نظامیان را می خورند

    «تفنگ ِ آقا اَوول خدا دونه برنو بلنده – ار شویی َبنگِس بیو خدا دونه دشمن نمنده»

    تفنگ ابوالقاسم خان خدا می داند برنو بلند است؛ اگر شبی صدایش بیاید دشمنی بر جای نمی ماند

    «گویل شیرم بگوین خدا دونه وا «بی عظیمه» – سی اَوول خان مگریو خدا دونه خدا کریمه»

    برادران شیرم بگویند به بی بی عظیمه (همسر ابوالقاسم خان)؛ برای ابوالقاسم خان گریه مکن، خدا کریم است

    «چار بالون، چار طیاره خدا دونه چار تا زره پوش – مو گـُدم تهرون مرو خدا دونه زم نَگِرد گوش»

    چهار هلیکوپتر، چهار هواپیما، چهار زره پوش (اشاره به حمله نظامیان)؛ به او گفتم تهران مرو، گوش نکرد

    «نظامی کـُله پوستی خدا دونه لِنگا مَلاری – مو گـُدم تو جنگ مکن خدا دونه وا بختیاری»

    نظامی کلاه پوستی که اندامی بی قواره داری؛ من به تو گفتم با بختیاری ها جنگ نکن

    «جونم با آقا اَوول خدا دونه چی مرد ِ کاری – شو و روز جنگ ایکنه خدا دونه سی بختیاری»

    جانم باشد ابوالقاسم خان مانند مرد ِ جنگ؛ شب و روز جنگ می کند برای بختیاری

    «آ اَوول غیرت کشم خدا دونه مَر کس نداری – َوندیه خوت مین َتش خدا دونه سی بختیاری

    ابوالقاسم خان با غیرت، مگر کسی را نداری؛ که خودت را به آتش انداختی برای ایل بختیاری؟
  11. این خانم و شوهرش چگونه اجازه ورود به عراق و رفتن به لیبرتی را گرفته‌اند ؟ در حالیکه برای رفتن به انجا باید از نیروهای امنیتی اجازه داشت.
    - خب ناچار شده اند و اجازه گرفته اند. اگر اینکار را نمی کردند پاپیچ شان می شدند. چاره ای نداشتند اما این به این معنی نیست که خط آن جانیان را رفته اند. بسیاری از خانواده های دور از فرزندانشان به دلائل خاص خودشان می خواهند فرزندانشان را در لیبرتی یا آلبانی ببینند و ناچارند از سر خر رژیم عبور کنند تا به آنها انگ نزنند و بعد دستگیر نشوند. لعنت به رژیم حاکم بر ایران که سرچشمه همه بلایا از جمله آوارگی مجاهدین به فرانسه و عراق و آلبانی و..شده است. 
    به اصطلاح «جرم» مجاهدین شهید جعفر کاظمی و بابایی دیدار از فرزندانشان در لیبرتی نبود. قاتلین این را بهانه کردند.

    این خانم با عکسی که ضمیمه نوشته خود کرده است، چه پیامی را می خواهد منتقل کند؟ 
    - می‌خواهد نشان دهد به پیر و به پیغمبر به شما دروغ می‌گویند که ما وابسته به رژیم هستیم. به این عکس نگاه کنید رژیم گروه خونش اینجوری نیست. 
    وی خواهرش را دوست دارد و برخلاف گفته شما نمی‌خواهد دل او را بسوزاند. مگر مرض دارد؟ او و امثال او اصلاً با آنچه در نشستهای عملیات جاری و گیر دادن به جنسیت و... این جور چیزها حاکم است، بیگانه بیگانه است مثل اکثریت مردم ایران. یک فرد عادی و معمولی است. انشالله خانم مریم رجوی لطف کنند وسیله خیری باشند تا خانواده های مجاهدین فرزندانشان را ببینند. به خدا ثواب دارد.
    ماهوان 
  12. اقاجان شما اعلام کنید بجز خودتان کی اطلاعاتی و مزدور این رژیم بیشرف نیست تا خیال همه راحت شه چل سال است همه را سرکار گذاشتید زندگی همه را سیاه کردید و خجالتم نمی کشید بچه حق شما نمیذارید مردم با عزیزانشان ملاقات کنند بخدا رحم و مروتم خوب چیزیه

    یک مادر و پدر که سالها منتظر دیدن فرزندشان هستند
  13. فرض کنیم همه این افراد بقول رجوی اطلاعاتی رژیمند. مگه اسوه های آگاهی و مقاومتی که رجوی و تقلب ایدئولوژیکش پرورش دادن که باید بتونن زیر شکنجه و شلاق و داغ و درفش رژیم مقاومت کنند، نمی تونن جلوی اعضای دست خالی خونواده خودشون مقاومت بکنن و تازه اونها رو هم به راه رجوی و مریم هدایت کنند؟!

    صرفنظر از اینکه این خونواده ها رژیمی باشن یا نه؛ اصرار رجوی در عدم ملاقات اسرا با اونها پاشنه آشیل رجوی که همون جدا کردن جبری اسرای لیبرتی از جامعه و مردم باشه رو نشون میده و علت اینکه رجوی به هر قیمتی میخواد اون اسرا رو پشت اون حصارها اسیر نگه داره و اگه لازم شد بعنوان فدیه مسعود باشرف و مریم باشرفتر به کشتن بده! رو هم نشون میده!


    مخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری،
    رفیق سائل.
  14. خانم مونا حسین نژاد در نامه قبلی‌ خود نوشته بود که
    سال 2009 و روزهایی را که تو اصرار داشتی به دیدن تو و بابا بیایم اشرف خوب به یاد دارم. آن موقع من 20 سالم بود
    ..............................
    سال 91 که آمدم بغداد، 30 سالم بود

    در عرض ۴ سال ماشالله ماشالله ۱۰ ساله بزرگ شده

    واقعا حیرت آوره 
  15. پدر و مادری که سالها منتظر فرزندانتان هستید! شما اصلا معنای حق انتخاب را میدانید چی هست؟ اما فکر کنم که « داوود » جزو ماموران وزارت اطلاعات نیست!

    دیوید
  16. شما بریده ها چرا اینقدر خودتان را به خنگی می زنید؟
    این خانم و همسرش با چراغ سبز پدر ش که مهره در دست رژیم است (این را که قبول دارید؟ ) وارد بازی کثیف اطلاعات شده اند.
    امروزلیبرتی کاملا در محاصره رژیم است (قبول دارید؟ ) و مجاهدین با تمام توان در برابر انواع و اقسام توطئه ها و فشارها و دام و وعده و تهدید های رژیم مقاومت می کنند. (قبول دارید).
    یک جنگ تمام عیار روانی در بیرون لیبرتی بر علیه مجاهدین اورگانیزه شده.
    حالا در این شرایط جنگ تمام عیار یک یارویی آمده با شوهرش در لیبرتی ( انگار آمده گردش توریستی با این عکس غلط اندازش) و وسط این جنگ و جدال می گوید من آمده ام خواهرم را ببینم.
    به این خانم باید بی تعارف گفت خوب تو غلط کزدی که آمدی. سی و سه سال خواهر بزرگت را ندیده بودی حالا هم در این شرایط جنگ اگر واقعا بازیچه نیستی دندان روی چگر بگذار تا وضعیت آنها روشن شود. وسط این جنگ جای این بازیهای احساسی و عاطفی نیست.
    به احترام خواهرت که از تو بزرگتر است و دارد مثل شیر مقاومت می کند نباید قبول می کردی که بازیچه شوی.
    حالا که آمدی جلوی در لیبرتی و این دلقک بازیها را درآوردی دنده ات نرم بخور از این آش و کاسه ای که اطلاعات و پدر ت برایت پخته اند. نوش جانت. 
    حسین 
  17. پیشگو
    میخواهم تماما فرض کنم فرض که گناه نیست پس ما فرض میکنیم و میگوئیم بر فرض و یا بر فرض محال
    حالا فرض ها را میگوئیم
    فرض بگیریم این خانم مونا خواهر اون خانم اصلا توسط اطلاعات ملاها تحریک شده و میخواهد خواهرش را ببیند خوب مگر چه میشود که یک مامور انهم خواهر این خانم بخواهد خواهرش را ببیند مگر در دیدار چه میخواهد بکند میخواهد به اون خانم در لیبرتی سلاح بدهد میخواهد نیرو بدهد میخواهد چی بدهد مگر اون خانم انقلاب کرده مریمی نیست مگر میشود یک انقلاب کرده را از مسیر منحرف کرد 
    باز فرض میگیریم که بابای این خانم مونا دارد با اطلاعات همکاری میکند خوب فرض است گیریم چنین است بر پدر و مادر کسی لعنت که مانع دیدار خواهری با خواهرش میشود بدلیل اینکه پدرش همکار اطلاعات است اینها فرض است
    باز فرض میگیریم که اصلا این خانم مونا خودش اطلاعاتی است و شوهرش هم از سران وزارت اطلاعات خوب مجاهدین اجازه ملاقات بدهند تا دست وزارت اطلاعات را رو کنند ببینند این مونا خانم اطلاعاتی میخواهد در ملاقات چه بگوید باز فرض میگیریم بگوید ای خانم زینب از مجاهدین جدا شو و بیا ازدواج کن و مثل من خوشبخت شو خوب این خانم مریمی جواب خواهد داد نه من مریمی هستم و جدا نمی شوم و بعد همدیگر را میبوسند یا نمی بوسند و ملاقات تمام میشود
    باز هزار تا فرض دیگر میتوانیم بگیریم ولی بدانید و بدانیم و بدانند مشکل در جای دیگریست 
    مشکل در این است 
    توجه کنید مشکل این است 
    ==========================
    یک شکاف کافیست کل دستگاه را جر بدهد چنان هم جر بدهد که رهبر مرده هم جر بخورد
    و همین و تمام
  18. هفتاد میلیون ایرانی مزدور رژیم هستند و فقط خانم و اقای رجوی همیشه داماد و همیشه فراری و چهار تا بادمجان دور قاب چین مبارزند!! خجالت بکشید، دیگه اتهامات و توهینهای شما هم درد اور نیست بلکه مضحک و خنده اور است. الراد اسیر در چنگال رجوی دسترسی به اینترنت ندارند که خواهر ایشان بخواهد عکس خواهر خودش را ببیند و در مبارزه سست شود؟!! کدام مبارزه؟ بیش از ۳۷ سال است که علاف در عراق روزگار میگذرانند و دائما هم مزدور وزارت اطلاعات بیرون میدهند!! این چه تشکیلات مسخره ای است که تمام مزدوران رژیم در ان حضور دارند و هر چند وقت یکبار این کار خانه مزدور سازی چندنفر مزدور از خود صادر میکند!! شرم کنید از اینهمه دروغ
  19. داوود 
    آدم عاقل با یک نظر دو نظر نه با سه نظر حرفش را می زند. اینقدر کامنت تکراری شرم کنید شرم کنید یعنی چی آخه؟
    جسین
  20. پیشگو
    حسین جان قربان لب تشنه ات بروم کدوم جنگ کدوم مقاومت چرت نگو عزیز اگر اسم این کارها مبارزه و جنگ است من یکی ر...ی ....د...م به هرچی مبارزه و مقاومت است 
    یک پیشنهاد به رهبر عقیدتی و زنش 
    =========----====........======
    بیائید انقلاب مریم را ثابت کنید 
    درها را باز کنید و بگوئید هر کس میخواهد به ملاقات نزدیکانش در لیبرتی بیاید ازاد است چرا که انقلاب کرده مریمی بیدی نیست که به این بادها بلرزد پس درها را باز کنید و به دنیا اثبات کنید که انقلاب مریمی بر حق بوده و این منتقدین بودند که چرت میگفتند انقلابیون مریمی بیدی نیستند که با یک دیدار خواهر و برادر یا مادر و پدر از مسیر مبارزه خارج شوند 
    در غیر اینصورت انقلاب انسان ساز مریمی کشکی بیش نیست که نزدیک به سی سال است عده ای مشغول سائیدن ان هستند 
    =========
    حسین جان اگر میگوئی در عراق جنگ است و رزیم انجا را محاصره کرده بگو ببینم البانی هم جنگ است شما فکر میکنید به دسته کورها طرف هستید طرف 13 سال است رفته توی یک قبری میگه من رهبرم کور خونده اید 
    بقول شاعر اوستا علم علم این یکی رو بکش قلم
  21. خانوم رجوی سلام علیکم
    شما را قسم به هر کی می پرستی کاری کن تا خونواده های مجاهدین فرزندانشون را آخر عمری ببینند. آخه ما چه گناهی کردیم. از اونور قاتلین بچه هامون ما را اذیت و آزار می‌دند، از این ور در لیبرتی به ما سنگ می زنند و می گند الدنگ و...
    شما خانوم رجوی بیا و خوبی کن. خوبی پیش خدا گم نمیشه. 
    پدر و مادر
  22. ساسان 
    با اجازه همه دوستان مجاهدو مامورين اطلاعات جدا شده از فرقه با كمال معذرت ميخواستم به قول خودم عرض كنم خاك بر سر شير هميشه در خواب ومريم هميشه عزا دار . 
    اخ كه دلم خنك شد كه حرف دلمو زدم وامشب راحت ميخوابم .
  23. ماهوان یک استدال بی ربطی در مورد عکس کرده است آنجا که گفته«...به این عکس نگاه کنید رژیم گروه خونش اینجوری نیست» برای این کار کافی بود که او خودش تنها و فقط بی حجاب باشد، نه این که عکسی با لبخندی لبریز از «خوشبختی» در «آغوش شوهر» و عکس زینب تنها و با چهره ای که لبخندش از نوع نیست ضمیمه نوشته بکند
    انصاف دوست
  24. کمپین خانم اقبال در تلاش هستند که از طریق طرف های بین اللمللی امکان دریافت روادید برای ورود به عراق را برای تمام کسانی که مایل به دیدار هستند فراهم کنند. در این امر موفق باشند.

    ساناز
  25. حسین تو که کانال فاضلاب سابق نیستی و وصل به چاه مستراح اورسوواز هم نیستی. فلان به فلانت اگر دروغ بگی و فی سبیل‌الله وارد شدی

    روفی
  26. هزاران بار گفتید و نوشتید و شعار دادید که اگر کوهها بجنبند اشرفیان نمی جنبند و تکان نمی خورند و راسخ و استوار ایستاده اند!! خوب پس وحشت شما از ملاقات خانواده ها با اشرفیان چیست؟ لیبرتی هم که دیگر پادگان نظامی نیست و فقط یک کمپ است. اگر ریگی به کفشتان نیست و وحشت از لو رفتن دروغ و فریبتان ندارید بگذارید خانواده ها عزیزانشان را ببینند، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و بهانه را هم از دست رژیم خواهید گرفت. ولی مشکل انجاست که میترسید و میدانید که انهمه شعارهای الکی بر باد خواهد رفت!! رجویها شرم کنید شرم کنید
  27. امروز چهار شنبه خانم مریم رجوی در جلسه استماع کنگره آمریکا خبر مهمی خواهد داد:

    موافقت رهبری مجاهدین با ملاقات پدران و مادران و خویشاوندان ساکنین لیبرتی و آلبانی با آنها

    تا کور شوند رژیم و اضداد رژیم .
    امید
  28. یک پدر و مادر که بیست و چهار سال است فرزند خود ندیده اند۹ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۴:۵۳
    امید خوشخبر باشی
    خدا خیرش بدهد اگر اینکار را میکند چون عمر ما ماههای اخرش است شتید بچهمان را ببینیم
    یک پدر و مادر که بیست و چهار سال است فرزند خود ندیده اند
  29. اقا امید
    رژیم کور شود ولی اضداد رژیم نه چون اضداد رژیم خود مجاهدین هستند باید بنویسی اضداد مجاهدین
  30. ما هم از این عکس این خانم و آقا دم درب لیبرتی خوشمان نیامد.
    اصلا خود عکس داد می زند که که سناریواش طراحی شده توسط اطلاعات است.
    عجب حرام زاده اند این آخوندها.

    مسعود د
  31. خانم آجیده سلام و معذرت می خواهم 
    منظورم اضداد مجاهدین یود.
    اینکه نوشتم:
    امروز چهار شنبه خانم مریم رجوی در جلسه استماع کنگره آمریکا خبر مهمی خواهد داد:
    موافقت رهبری مجاهدین با ملاقات پدران و مادران و خویشاوندان ساکنین لیبرتی و آلبانی با آنها
    تا کور شوند رژیم و اضداد مجاهدین.
    ***
    یک آرزو بود ورؤیا. ایشون تنها چیزی که براشون اهمیت نداره متاسفانه، احساسات پاک خانواده هایی است که سالیان دراز فرزندانشان را ندیده اند.
    همین که امثال جان بولتون براشون کف بزنند کافی است.
    خانواده ها از دم همه الدنگ و رژیمی هستند.
    امید 
  32. لیبرتی ماکو. باید بمونن. لازمشون داریم. فکر کردین . تا بتونم نگرشون میدارم
  33. با درود به ازاديخوان و ايران دوستان،
    تنها چيزى كه ميشود در اين كارزار ديد اين است كه جنگيدن براى آزادى و ميهن امرى ست بسيار سخت و بهاى سنگينى مطلبد. سنگينى اين پديده هم قابل اندازه گيرى نيست! صرفا به اين دليل كه بحث بين دو طرف دعوا ربطى به خودشان ندارد بلكه دو طرف متخاصم از يك طرف رژيم است و تمام تلاشش براى از دور خارج كردن هرانكس كه خواهان نابودى و سرنگونى اش است و از طرف ديكر كسانى كه هستى خودشان را در اين گزاشته اند كه به هر قيمتى كه شده، حتا تمام عواطف و احساسات خود و عزيزان خود را در اين راه گزاشته اند و انرا سر مايهء ماندگارى خود كرده اند تا اين دشمن را نابود كنند. درست يا غلط در هر دو طرف تصميم و انتخاب است كه حكم ميكند. حال هر كس كه در اين ميان به هر دليلى قرار ميگيرد الزاماً خودش نيست كه تصميم ميگيرد و حتا حرف ميزند! در تمام برخوردها هم اين دو مقوله هستند كه عرض اندام ميكنند. طبيعى ست كه انانى كه در درون اين دو سيستم قرار دارند با تمام توان سعى در پيش برد منافع طرف ذيربط بكنند، امرى كه نقطهء آغاز اين گونه اعمال ميباشد. اين يك ديدى است كه اجتناب ناپذير است اگر ما بخواهيم يك تصوير جامع از شرايط موجود داشته باشيم. در اين ميان جزيياتى كوچكتر در اين تصوير وارد ميشوند كه با تجزيه و تحليلهاى كلى همخوانى ندارند و در نگاهى با افقى كوتاه ميتوانند به راحتى كل تصوير را به دست فراموشى بدهند و يك فضايى ايجاد كنند كه خيلى خشن و غير انسانى براى كسانى كه با انتخاب ان كارى را ميكنند كه در ديد و افق كوتاه غير قابل قبول است. من و شما هم در اين گير و دار بايد از قوهء تشخيص مكفى برخوردار باشيم كه دچار خطاى ديد و فهم نشويم. براى اينكه از اين خطا مصون باشيم فقط يك راه وجود دارد و ان اين است كه آيا ما چقدر آزاديخواه هستيم و دشمن آزادى را در كدام سمت اين تصوير ميبينيم؟
  34. اسمعیل, اگر میخواهی فحش بدی, همینطور بدی من بیشتر ناراحت میشوم تا اینکه بخواهی با اسم مستعار فحش بدی. طبیعتا وقتی نتوانی با منطق و زبان انسان جواب بدی, مجبور میشی که با فحش جواب بدهی. در ضمن این اولین بار نبود. قبلا هم همین کار را کردی. 

    یک نگاهی عمیق به مقاله های دکتر اصفهانی بکن, شخصیت ترا (از جمله فحاشی های بدون کنترل ترا) خوب توضیح داده.

    ح



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر